ترجمه و پیشرفت

ترجمه و پیشرفت

ترجمه و پیشرفت

ترجمه و برگردان یک گفتار یا نوشتار ( سخن در معنای تام آن) از زبانی به زبان دیگر از ابتدای تاریخ با انسان‌ها بود. به یک تعبیر ما هر روز و هر لحظه در حال ترجمه‌کردن هستیم: ترجمه‌ی نشانه‌ها به مفاهیم (مثل 19 علامت راهنمایی و رانندگی) عواطف و احساسات خود به واژه (مثل که می‌خواهیم یک درد جسمی یا روحی را توصیف کنیم).
مادامی که بشر به فکر فرا روی از مرتبه و مکانی بود که در آن قرار داشت و به دنبال آن به فکر پیشرفت افتاد از برقراری ارتباط با دیگری در معنایی وسیع و سطوح کلان آن (مثل برقراری ارتباط با دیگر ملل، اقوام و یا نژادها) ناچار بود؛ از این رو مهم‌ترین و اولیه‌ترین تدبیر و عمل برای این پیشرفت ترجمه و ترجمه‌کردن بود. خلاصه آنکه، برای پیشرفت نیاز به برقراری ارتباط با دیگری است و اساسی‌ترین و نخستین ملزومات ارتباط، ترجمه یا ترجمه‌کردن است.

ترجمه را از قدیم به مثابة بهره‌گیری از تجارب و تفکرات و در کل تمامی دست‌آوردهای فرهنگی دیگران (چه در سطح بین‌المللی و چه در سطح فردی) دانسته‌اند.

تجربه‌هایی از برخورد با ترجمه

در نوجوانی کتابی از دکتر شریعتی می‌خواندم که در آن عبارتی بود قریب به این مضمون که « هجرت آغاز تمدنی دیگر است» این عبارت تا سالیان سال ذهن مرا درگیر خود کرد با گذر زمان و درک تجربیات متفاوت که از زمینه‌ی تحصیلی و مطالعاتی که داشتم (یعنی مطالعات پیرامون مسائل فرهنگی و اجتماعی) می‌توانم بگویم به‌اندازه‌ی توان خودم معنای آن را دریافتم.

خاطرم هست در کلاس از یکی از استادانم در خصوص آموزش زبان‌های بیگانه شنیدم که «با آموزش یک زبان دیگر، ما فقط یک مشت دستور و چند پاره لغت جدید در حافظه جای نمی‌دهیم؛ بلکه زبان‌آموزی درک یک دنیای دیگر یا دست کم هستی شناسی و نگاه به عالم از یک دریچه متفاوت و در نهایت گشوده شدن یک دروازه‌ی جدید از هستی و خوانش جدیدی از آن است».

حاصل حرف این بزرگان

امروز این‌ها را کنار یکدیگر می‌گذارم و به این نتیجه می‌رسم که که زبان‌آموز و در ابعاد وسیع‌تر یک مترجم زمانی که با یک زبان بیگانه آشنا می‌شود، آن زبان خود را در قالب یک کلیت فرهنگی بر او عرضه می‌کند. زمانی که آن مترجم بنابر بصیرت خود یک اثر از آن زبان را برای ترجمه انتخاب می‌کند و دست به کار ترجمه‌ی آن می‌زند، در واقع آن کلیت فرهنگی را (بنابر نظریه‌ی ترجمه که از آن تبعیت می‌کند و روشی که برای ترجمه اخذ کرده)، طی یک فرایند ذهنی از یک مبانی فرهنگی و یا تجربیات و معارف و تکنولوژی و فنون که در آن اثر وجود دارد، بومی سازی می‌کند.

مترجم نه تنها یک متن را به زبان ملی خود برمیگرداند؛ بلکه آن را به هیئت فرهنگی خود در می‌آورد و رنگ و لعاب بیگانه‌ی او که ایجاد دافعه برای مخاطب می‌کند را می‌زداید. و از سویی دیگر با رعایت وفاداری در بالاترین سطح ممکن تمام ارزش‌های علمی، فرهنگی، تکنولوژی و … آن را به گویاترین زبان منتقل کند.

هیچ تمدن و فرهنگی بدون ارتباط و برخورد با سایر ملل و فرهنگ‌ها ایجاد نمی‌شود. شخصیت افراد در ارتباط با دیگری و در زیست اجتماعی شکل می‌گیرد.

نقش ترجمه در گذشته‌های بشر

در اینجا به چند نمونه از تأثیرات ترجمه در تاریخ نگاهی می‌‌کنیم:

  • دوران باستان: در تخت جمشید (به عنوان بزرگترین نماد فرهنگ باستانی ما) رد پای نمودهای فرهنگی بالغ بر 40 تمدن و دولت ملت‌های تحت سلطه و مجاور آن یافت می‌شود. این مشخص می‌کند چقدر ترجمه در آن زمان مورد توجه بوده است.
  • دوران اولیه اسلامی: قرآن کریم به عنوان بزرگترین متن تمدن‌ساز در فرهنگ اسلامی لبریز از واژه‌های آرامی، سریانی، فارسی و بخصوص عبری است. این نشان می‌دهد که زبان‌های مجاور عربستان بر زبان قرآن تاثیر داشته است.
  • دوران صفویه: در میدان نقش جهان نیز همین قاعده بر قرار است. می‌توان نمودهای متنوع فرهنگی از قلب اروپا را مشاهده کرد مثل تصویر سفرای ایتالیایی و انگلیسی. قطعا ترجمه در آن دوران تأثیر زیادی در روابط کشورها داشته است.
  • دوران انتقال تجربه شرق به غرب: بالغ بر 100 ترجمه از کتابهای علمی و پزشکی مثل کتب ابن‌سینا و جابربن حیان و رازی در اواخر قرن پانزدهم تا اواسط قرن شانزدهم صورت گرفته است. این موجب تحولی عظیم در همین برهه‌ی تاریخی و تحول بنیان پزشکی در غرب شد. از اینجاست که خیل عظیمی از واژگان تخصصی پزشکی در غرب ریشه‌ی عربی دارد.
  • دوران مشروطه: یک نمونه می‌آورم؛ کتابچه‌ی بنفش یکی از کتبی است که به عنوان دروازه‌ی تجدد و مدرنیته در تاریخ پیش از مشروطه همیشه مورد توجه پژوهشگران بوده است. کتابی است که میرزا یوسف خان مستشارالدوله درخصوص ارزش‌های راه‌آهن، شیوه‌ی راه‌آهن کشی، و نقش و اهمیت آن ترجمه کرده. او کتاب را به وسیله‌ی ترجمه‌ی چند رساله‌ی فرانسوی فراهم کرد. این کتاب ایرانیان را با مسئله‌ی تکنیک و اهمیت توسعه‌ی تکنولوژی به خصوص خط‌آهن آشنا کرد.

تاثیر ترجمه بر فرهنگ سازی

  • نقش فرهنگی ترجمه

نقش برخورد و داد و ستد و آشنایی فرهنگی ملل مختلف با یکدیگر به همین‌ها محدود نمی‌شود، بلکه مهمترین چیز برای بقای یک ملت، همین برخوردهای فرهنگی است. ملتی که از لحاظ فرهنگی منزوی باشد و تمام درها را به روی خود ببندد مانند یک آب راکد به فساد کشیده می‌شود.
اتحاد جماهیر شوروی که سیاستش در تمام سطوح اقتصادی، فرهنگی و … بسته بود عمرش به صدسال هم نرسید. وضعیت کره شمالی در جهان امروز هم به کسی پوشیده نیست.

قهرمان این میدان داد و ستد فرهنگی مترجمان هستند. در انقلاب مشروطه کاری که مترجمان در روشنگری و گشودن دروازه‌های جهان جدید کردند، اگر نگویم مهمترین نقش را در این انقلاب ایفا کردند، دست کم جزو قهرمانان طراز اول این واقعه بزرگ تاریخی بودند.

  • نقش ضروری ترجمه

یک ملت برای پیشرفت و اصلاح محکوم به ترجمه و بهره‌گیری از تجارب و معارف سایر ملل است. ما حتی با ترجمه فرصت اصلاح و بازنگری در خود را نیز می‌یابیم. زمانی که نقایص خود را در مقابل تعالی سایر ملل می‌بینیم؛ زمانی که «نگاه‌های دیگر» «زاویه‌ی دیدهای متفاوت» و «ارزش‌های فرهنگی مختلف» با آنچه که داریم میبینیم؛ میل و اندیشه‌ی اصلاح و بازنگری در ما زنده می‌شود. برعکس گاهی با دیدن نداشته‌های دیگران و یا نواقص ایشان قدر و ارزش داشته‌هایمان را بیش از پیش خواهیم دانست.

از اینجاست که گاهی ضرورت کار ترجمه برای یک ملت در پاره‌ای از دوره‌های تاریخی و شرایط خاص، از تألیف بیشتر و بیشتر می‌شود. نمونه‌ی بارز تاریخی آن دوره‌ی ناصر و سال‌های مشروطه در عهد قاجار به خصوص سال‌های 1270تا 1324 ه.ق. حتی در شرایط دوران‌های غیرحساس، در برخی از زمینه‌ها اهمیت ترجمه اگر بیشتر از تألیف نباشد کمتر از آن نیست.

  • ترجمه و رابطه با پیشرفت

در چنین شرایطی به جرئت می‌توان گفت رابطة «ترجمه و پیشرفت» یک رابطة علت و معلولی است. آن هم پیشرفت در تمامی سطوح فرهنگی، علمی، تکنولوژی، اقتصادی، اجتماعی و … . باید این مسئله را در نظر داشت که در این رابطه ترجمه علت مطلق نیست؛ هرچند که نقش بسیار پر رنگی دارد، اما ده‌ها علت ریز و درشت دیگر هم در این مسئله دخیل هستند.
تمام افراد امکان و توانایی آموزش تمام (و حتی عمده و اهم) زبان‌های بیگانه را ندارند تا با ملل و فرهنگ‌های دیگر به طور مستقیم ارتباط بیابند؛ و از سویی دیگر این مسئله اصلاً ضرورتی هم ندارد. از این رو مترجمان و انتشارات ترجمه محور وارد میدان می‌شوند.

در این زمان انتشارات با همکاری مترجمان با مطالعة مسائل فرهنگی و اجتماعی به کاری مبادرت می‌کند. او با یافتن درکی نسبی از نیاز زمان (در تمام سطوح از تکنولوژی گرفته تا هنر) شروع به گزینش و ترجمة بهترین و برجسته‌ترین آثار در آن موضوعات و مسائل می‌کند. از اینجاست که یکی دیگر از پایه‌های تعالی فرهنگی و اجتماعی یک ملت یعنی ضرورت ارتباط و بهره‌گیری از دیگر فرهنگ‌ها از طریق ترجمه به وسیلة انتشارات‌ها و صنعت نشر مستحکم می‌گردد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

47 + = 50