رشد فرهنگ با نشر کتاب

رشد فرهنگ با نشر کتاب

در این متن می‌خواهیم به زبانی ساده به شما بگوییم که چگونه مقوله‌ی فرهنگ با نشر کتاب رشد پیدا می‌کند. پس در این مطلب با ما همراه باشید.

نشر

زمانی که به فرهنگ لغت ذیل واژه «نشر» رجوع می‌کنیم به این عبارت برمی‌خوریم «فعالیتی فرهنگی و اقتصادی برای چاپ و انتشار آثار مکتوب» (فرهنگ سخن، ذیل نشر ).
بر این اساس کار نشر بیش از آنکه امری اقتصادی باشد فعالیتی فرهنگی است. با صنعتی شدن و سازمان یابی منظم کار تولید و عرضه کتاب در انتشارات و چاپخانه‌های مرتبط با مراکز نشر و توزیع کتاب، دیگر نمی‌توان برای تولید و توزیع کتاب هیچ ارگان یا مرکزی را تصور کرد. در واقع در سراسر جهان تنها نشریات هستند که این وظیفه خطیر را بر دوش می‌کشند.

در تولید یک کتاب، هرچند که نویسنده، مترجم، ویراستاران به عنوان نقش اول شناخته می‌شوند ولی این تصور عادلانه نیست. چراکه هرچند روح و محتوای کتاب به وسیله نویسنده و سایر دست اندرکاران هم رده او در کالبد کتاب دمیده می‌شود اما آنچه که به عنوان کتاب در شکل و هیئت امروزینش می‌شناسیم، ماحصل تلاش پشت صحنه جمعی‌ است که بدون آن تلاش‌ها کتاب و کتاب‌سازی هنوز به همان صورت معدود، دست‌ساز و دستنویس بود که به‌جای تولید انبوه از کیمیا هم نایاب‌تر بود.

نتیجه گیری

در نتیجه رشد فرهنگ که اساسی‌ترین پایه‌ی آن آثار علمی و فرهنگی در قالب کتاب است، هیچ‌گاه به شکل امروزین بدون فعالیت نشریات ممکن نیست. از اینجاست که می‌توان قاطعانه گفت رشد فرهنگ با نشر و فعالیت‌های انتشاراتی ارتباط تنگاتنگ دارد.

تنها به وسیله این مجموعه فعالیت‌های نظام‌مندیعنی سیستم نشر کتاب است که می‌توان به تولید انبوه کتاب در کمترین زمان و بالاترین کیفیت و فراگیرترین حالت ممکن توزیع دست یافت؛ تولید و توسعه فرهنگی نیز در گرو فراگیری معارف بشری که بالاترین الگوی تبلور آن کتاب است، امکان‌پذیر می‌باشد. و در نهایت کار نشر را می‌توان فرهنگی‌ترین فعالیت اقتصادی بشری دانست، به‌گونه‌ای که بار اقتصادی آن در مقابل نقش فرهنگی‌ای که ایفا می‌کند واقعاً اگر صفر نباشد در حد صفر است.
از اینجاست که کار نشر فعالیتی ماهیتاً فرهنگی معرفی کرده‌اند که در عصر حاضر ارج و اهمیت آن اگر از خود تولید آثار فرهنگی (نویسندگان کتاب‌ها یا دیگر دست‌اندرکاران فعالیت تولیدی) بیشتر نباشد لااقل هم‌سنگ آن است.

فرهنگ چیست؟

اما فرهنگ چیست؟ کدام مفهوم از فرهنگ مدنظر است؟ فعالیت فرهنگی چه مجموعه‌ اعمالی را شامل می‌شود؟

 معنای مصطلح و عام فرهنگ که ابتدایی‌ترین و در عین‌حال شاملترین معنای آن است را این‌گونه گفته‌اند که «پدیده‌ی کلی و پیچیده‌ای از آداب و رسوم، اندیشه، هنر، شیوه‌ی زندگی که طی تجربه‌ی تاریخی اقوام شکل می‌گیرد و قابل انتقال به نسل‌های بعدی است».

(فرهنگ سخن، ذیل کلمه‌ی فرهنگ) در واقع فرهنگ از سویی ماهیت و تشخص معنوی و ملی است. این تعریف در معنای کلان آن است اما زمانی که در سطح افراد مد نظر بگیریم، می‌توان گفت که ماهیت و شخصیت فردی را در برمی‌گیرد. فرهنگ فردی از آداب سخن گفتن و غذا خوردن تا مجموعه معارف، فضل و آدابی است که شخصیت یک فرد را می‌سازد. ناگفته نماند که فرهنگ‌های فردی جوی‌هایی از دریای فرهنگ ملی ماست. از سویی فرهنگ‌های فردی کلیت فرهنگ ملی را می‌سازند از سویی دیگر وجود خود و ماهیت و موجودیت خود را را از کلیت فرهنگ ملی دارند.

واژه‌شناسی فرهنگ

  • در زبان انگلیسی فرهنگ (culture)، هم‌ریشه و مرتبط با مفهوم «کشت» محصولات و فعالیت کشاورزی (حتی دام پروری) (cultivation) است و از سویی دیگر با مفهوم کیش، اعتقاد و باور (cult) همسو و مرتبط است و حتی از آن سرچشمه می‌گیرد.
  • در زبان فارسی نیز فرهنگ (فر+هنگ= فر از ریشه‌ی فرَّ Farrah در اوستایی به معنای شکوه، دانایی، فضل،عنایت ایزدی + هنگ از ریشه‌ی thang در اوستایی به معنای کشیدن و کشش) به معنای تمایل به آنچه نیکویی، دانایی، شکوه و آنچه ایزدی و اهورایی است. اما در تمامی متون پهلوی و در مقام نوعی فعالیت و هم نوعی خوی درونی به کار رفته است.

بر اساس این ریشه‌یابی می‌توان فرهنگ را به عنوان تمامی اعمال انسانی و یا خصلت‌ها و ارزش‌ها و باورها و معارف بشری که ماهیت او را می‌سازد، دانست.

انسان از همان ابتدا که روی به تحریر و کتابت و پس کتاب‌سازی آورد در پی ثبت فرهنگ خویش بود. موضوع تمامی لوح‌ها، سنگ‌نوشته و پوست و پاپیروس‌های اولیه بشری که برای ما به یادگار مانده‌اند. با عقاید و اوراد دینی هستند و یا محاسبات دیوانی و تاریخ‌نگاره‌ها و ثبت واقع‌اند. از همین اندک می‌توان دریافت که از همان آغاز تمایل به ثبت ماهیت فرهنگی در انسان بوده.
کهن‌ترین کتاب بشر یعنی گیل گمش که منظومه‌ای حماسی است، بهترین دایره‌المعارفِ فرهنگی مردم سومر باستان است. همان‌گونه که ایلیاد هومر آیینه‌ی است که تمامی‌ عقاید، آداب و رسوم، معارف و هنر، خصلت‌های برگزیده‌ی قومی، ارزش‌ها و جهان‌نگری یونانیان باستان را  به عالی‌ترین نحو ممکن در خود منعکس کرده است.

اصل مهم

این اصل هنوز که هنوز است در سنت کتاب‌نویسی بشر جاری است. امروزه در هیچ جای عالم نمی‌توان حتی یک کتاب را یافت که در ذیل شاخه‌ای از مبانی فرهنگی ملت خود نباشد. از سویی دیگر نمی‌توان هیچ فرهنگی را حتی تصور کرد که در حافظه‌ی کتبی آن ملت نباشد. در واقع کتاب‌ها هیچ موضوعی جز مباحث فرهنگی را در بر نمی‌گیرند و فرهنگ‌ها -در عین جاری و ساری بودن در حیات ملی و فردی تمام ابنای بشر- هیچ قالبی بهتر، رساتر، زیبنده‌تر، و به اندام‌تر از کتاب‌ها ندارند. کتاب رمز مانایی فرهنگ است. همچنین تنها بستری که می‌شود فرهنگ‌ها در آن بازتاباند و مورد بررسی و داوری و واکاوی قرار داد. تاجایی که در ذهن انسان‌ها، این‌دو (یعنی فرهنگ و آثار فرهنگی با کتاب)یادآور یکدیگر هستند و از ذکر نام هرکدام ذهن ما ناخواسته به دیگری معطوف می‌شود.

صنعت نشر و فرهنگ

تاثیر رشد فرهنگی

از آنجا که کار نشر تولید کتاب است، با قاطعیت تمام می‌توان گفت فرهنگی‌ترین فعالیت انسانی همین کار نشر است.
بدون کتاب نمی‌توان هیچ تعلیم و تربیتی را تصور کرده و در جامعه بدون آموزش نه تنها با عدم تعالی فرهنگی مواجه می‌شویم،  بلکه رکود و نزول فرهنگی از نتایج عینی آن خواهد بود. ناشر با تولید مرغوب کتب (چه از لحاظ کیفی و محتوایی) امکان باز اندیشی، بازنگری، و بازتولید فرهنگی را به یک اجتماع می‌بخشد و این‌ها اساسی‌ترین رشد یک فرهنگ‌اند.

جامعه‌ی بدون نشر یعنی جامعه‌ای بدون ارتباط فکری، بدون برخورد اندیشه‌ها و رشد و پویایی فرهنگی و چنین جامعه‌ای در خوش‌بینانه‌ترین حالت به بربریت برمی‌گردد. چراکه نباید فراموش کرد که جهالت مدرن فاقد معصومیت و دیگر آزاری افراد ناآگاه است. جامعه‌ای که در آن ناشران فعال‌ترین صنف و ارجمندترین افراد نباشند، آن جامعه نه تنها نمی‌تواند از فرهنگ تاریخی خود بهره ببرد و در آن بازاندیشی کند بلکه نه می‌تواند آن را حفظ کند و نه می‌تواند چیزی جدید برای خود بیافریند.

چنین جامعه‌ای که فرهنگی از خود ندارد و به خودآگاهی فرهنگی نرسد، بیگانگان یا مستبدین برایش فرهنگی وضع می‌کنند و از جهالتش بهره می‌برند، در این زمان نه برای رشد و تعالی خود بلکه برای اعتلای دیگری مسلط شده و تلاش می‌کند و بازیچه‌ای است در دست ایشان که هرطور بخواهند آن جامعه باید بیندیشد، کار کند و حتی «باشد».
بر این اساس با سقوط و فقدان نه تنها رشد فرهنگی صورت نمی‌گیرد بلکه هیچ فرهنگی بجای نمی‌ماند چراکه دیگران برایمان می‌خوانند، می‌نویسند و منتشر می‌کنند. باید هیچ‌گاه فراموش نکرد که رشد فرهنگی با نشر و بقای انتشارات و توسعه‌ی این صنعت ممکن است. در نتیجه همانقدر این صنعت در مقابل جامعه مسئول است جامعه‌ نیز باید در برخورد با آن احساس مسئولیت کند.

نتیجه گیری کلی

پس بیایید نشر، ناشران، نویسندگان و همه‌ی افرادی که در این پروسه تلاش می‌کنند را جدی بگیریم تا جامعه‌ای رشد یافته داشته باشیم چرا که رشد فرهنگ با نشر صورت می‌گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 + 4 =