بدون فقر با کتاب
سوال اصلی در متن ما این است که چگونه میتوان با کتاب بدون فقر مادی و فقر فرهنگی زندگی کرد؟
-
بدون فقر مادی با کتاب
دوران ما دوران رشد حیرت انگیز علوم و تکنولوژی است. در سالهای اخیر اگر فردی در تخصص خود، آموزهها و آگاهیهای چهل سال گذشته را داشت، اگر نمیتوانست در رشتهی خود به موفقیت چشمگیری برسد، لااقل میتوانست در بازار کار و رقابت دوام بیاورد و به هر طریق روزگارش میگذشت. اما امروزه اگر کسی، تنها یک سال از علوم و تکنیکها و آگاهیهای کلی زمینهی فعالیت خود عقب باشد، هیچ جایی در کارزار رقابت و بازار کار نخواهد داشت و طولی نمیکشد که به انتهای صف فرستاده میشود.
پس خواندن در معنای عام آن و به خصوص خواندن بهترین و بهروزترین کتابها در هر رشته موجب میشود که ما همواره در رشتهی تخصصی خودمان سرآمد بوده و بتوانیم به کسب شغلهای پردرآمد برسیم. امروز بازار کسب درآمد در همهی حیطهها بسیار پر رقابت است و داشتن دانش و به خصوص دانش بهروز برگ برندهی فرد کتابخوان است.
خواندهها و دانستههای ما سرمایههای غارت ناپذیر ما هستند، که نه تنها هیچ ستمگری نمیتواند آن را از ما بگیرد، بلکه بر تمامی دیگر سرمایههای ما ارجعیت دارد چرا که یک کودک و یا یک فرد ناآگاه شاید در کمتر از یک روز، سرمایهی هنگفتی را از دست بدهد؛ اما یک مرد آگاه هر روز و هر لحظه بدان خواهد افزود.
-
بدون فقر فرهنگی با کتاب
شاید این سؤال پیش بیاید که: لزوم فراگیری علوم و آگاهیهای تخصصی بر هیچکس پوشیده نیست ولی چه لزومی دارد که همه شروع به مطالعهی کتابهای عمومی و یا فرآوردههای فرهنگی، مانند داستان یا رمان و یا دیگر کتابهای که پیرامون علوم عقلی و اجتماعی و … کنند؟
پاسخ این سوال کلید ورود به رشد فرهنگی و به تبع آن توسعهی عمومی یک ملت است.
یکی از بحثهای داغ این روزها در مجامع و میزگردهای فرهنگی، مسئلهی حقوق شهروندی و زندگی مسالمتآمیز در جامعهی مدنی است. کتابهایی که ما آنها را زیر مجموعهی امور فرهنگی طبقه بندی میکنیم (مانند کتابهای ادبی و کتابهای پیرامون علوم عقلی و اجتماعی)، در حکم نوعی آموزش روش زندگی است؛ زیرا که فرهنگ فصل و ممیزهی حیات متمدنانه و زیست بَدَوی و وحشیگری است. در جامعهای که مردمش نیندیشند، به جایشان می اندیشند، به جایشان سخن میگویند، به جایشان تصمیم میگیرند و درنهایت حقوقشان را چپاول و پایمال میکنند. حال میخواهد این غاصبان مستبدان داخلی باشند و یا مستکبران بیگانه.
فقر فرهنگی و رابطهی آن با مصرف کالا
سالهاست که ما مصرفکنندهی صرف تکنولوژی و کالاهای صنعتی کشورهای توسعهیافته هستیم. کمتر کالایی که محصول صنایع تکنولوژیک است، وجود دارد که با فاصلهی اندکی بعد از تولید، در کشور ما رواج نیابد اما در پارهای از مواقع به جای سودمندی، تأثیر منفی در زندگی افراد به جای گذاشته است.
در خصوص این مسئله، نظرات متفاوتی وجود دارد. اما چیزی که اغلب در بین تمامی این نظرات مشترک است، این گذاره است: « بیتوجهی به امور فرهنگی و فرهنگِ زندگی در جامعهی مدرن و استفاده از محصولات صنعتی آن ». در جوامعی که اعضای آن تنها مصرفکنندهی صرف باشند، آن هم به صورت کور کورانه؛ و بجای توجه پایاپای به امور فرهنگی و مسائل و نمودهای معنوی، هرگز نمیتوانند به یک زندگی سالم و مسالمت آمیز اجتماعی، در سایهی آگاهی و شناخت حقوق و وظایف شهروندی خود، دست یابند.
بدویت مدرن
ما بارها با عبارت « بَدَویت مدرن» برخورد کردهایم. ولی به ندرت پیش آمده که از خود بپرسیم، منظور از این واژه چیست؟
- یکی از نمودهای اصلی بدویت مدرن، همین مصرفکنندهگیِ صرفِ دستآوردهای مادی جامعهی مدرن است؛ آن هم بدون هیچ گونه رشد فکری و فرهنگی.
- نمود دیگر آن، پدیدهی تک تخصصی شدن است. تک تخصصی شدن یعنی اینکه افراد به غیر از تخصص کاری یا تحصیلی خود، هیچ زمینهی علمی، اخلاقی، تربیتی و بهخصوص فرهنگی و اجتماعی، دیگری را ندانند. چنین فردی تنها یک رباط است، که برای آن یک سری برنامههای خاص تعریف شده و هیچ چیز دیگر نه میدانند و نه هیچ کار دیگر میتوانند بکنند. متأسفانه این نمود دوم در جامعهی ما، درسالهای اخیر بسیار مشاهده میشود. در جامعهای که اعضاء آن ماشینها یا رباطهای تک تخصصی هستند، این اعضاء هیچ حیات مستقل و پویایی نخواهند داشت.
خلاصه آن که در جامعهای که در آن مطالعه نباشد، تفکر نیست و در جامعهای که مردمش نیندیشند، نه تنها ابتداییترین حقوق انسانیشان از آنها سلب میشود، بلکه هیچ کاری برای برون رفت از آن شرایط از ایشان برنمیآید. در پی این شرایط هم از نظر فرهنگی و هم مادی مدام متحمل ضرر و زیان میشوند.
پس کتاب بخوانید، کتاب بخوانید و کتاب بخوانید!