به وقت کتابخوانی

به وقت کتابخوانی

به وقت کتابخوانی:

سخن گفتن پیرامون مفهوم کتابخوانی بسیار دشوار است. مفاهیم و مسائل انسانی بسیاری وجود دارد که وقتی می‌خواهیم آن را توضیح دهیم، هیچ چیز نمی‌توانیم بگوییم، الا اینکه آن مفهوم چه چیزی، یا چه چیزهای نیست! مسئله‌ی کتابخوانی نیز به‌ نظر می‌رسد که جزو همین مسائل باشد. در اینجا، به ناچار ما نیز ابتدا مجبور هستیم که بگوییم، کتابخوانی چه چیزی نیست؛ سپس تشخٌُص مفهوم آن را روشن کنیم و همچنین انواع و مبانی فرعی و مسائل پیرامونی آن را یادآور شویم. درنهایت مشخص کنیم چه زمانی را می‌توانیم به وقت کتابخوانی اختصاص دهیم.

گفت‌و‌گو با کتاب

یک کتاب خوب توانایی این را دارد که ما را با این تجربه خاصی کند. از این جا است که برخی بر این باورند که « کتابخوانی نوعی گفت‌وگو است ». این بدان معنا است که انسان‌ها (بنابر ساختار ذهنی، توانایی‌های عقلی و گنجینه‌ی علمی‌شان) از کتاب‌ها (به خصوص غنی‌ترین کتاب‌های ادبی و فلسفی و برخی کتب مربوط به علوم انسانی) معانی و مفاهیم مختلفی را استخراج می‌کنند، که همه‌ی آن‌ها به نوعی برداشت ذهنی خوانندگان از کتاب است. بنابراین مهم ترین ممیزه و وجه تفاوت کتابخوانی با سایر انواع مطالعه‌ها همین ویژگی خاص کتاب‌ها است.

خواندن کتاب، مانند هر نوع مطالعه‌ی دیگر، گذراندن چند سطر و کلمه از پیش چشم نیست؛ بلکه نوعی گفت‌وگو است. زمانی که ما یک روزنامه را می‌خوانیم، اگر هزار بار هم در مورد معانی عباراتش هم فکر کنیم، و از مفاهیم کلی و اساسی آن سوال کنیم؛ همان معنی و همان جواب‌هایی را به ما می‌دهد که در نگاه اول به دست آوردیم. اما کتاب به خاطر ویژگی‌های منحصر به فردش توانایی چند بعدی بودن و خوانش‌های متکثر را دارد.

برای دست یابی به این گفت و گو، کافی است که کتاب را به سوال بکشیم، مفاهیم زیرساختی آن‌ها را مورد بازنگری قرار دهیم و از همه مهم‌تر استبدادی با کتاب برخورد نکنیم، یعنی تنها آنچه که دلخواه ماست را در نظر بگیریم و چیزی که خوش آیند ما نیست را بی‌توجه از کنارش بگذریم.

همین ماهیت گفت و گویی کتاب کافی است، تا زمانی که ما در حال خواندن یک کتاب هستیم، نه تنها تمام هوش و حواس خودمان را به آن بسپاریم، بلکه مدام با آن در حال گفت و گو باشیم و از مفاهیم و معانی مهم و اصلی‌اش سوال بپرسیم تا دیگر از هر عبارتش به سادگی نگذریم و مدام بایستیم و بیندیشیم و سوال کنیم.

هر آنکس که از دانش برد توشه‌ای

متأسفانه هر چیزی که بسیار در پیش چشم انسان‌ها باشد، تبدیل به عادتواره می‌شود؛ هرچند معنا و ارزش و اهمیت بسیار والایی داشته باشد، تا حد امور عادی و ساده، در نظر او تنزل می‌کند. کتاب و کتابخوانی هم از این قاعده مستثناء نیست. از این رو گاهی لازم است که عادی‌ترین مسائل را مورد تفکر و واکاوی قرار دهیم.

با تمام این اوصاف واضح است که هر کتابی، فارغ از موضوع و ارزش کیفیتی و کمییتی آن، دنیای جدیدی است بر ساخته‌ی ذهن نویسنده‌اش. با هر نگرشی و یا سطح فکری و روحی که وارد آن شویم، ابعاد خاصی از آن را کشف خواهیم کرد. نگرش هر کسی به هر اندازه که وسیع باشد، به همان اندازه‌ هم درک و دریافت بهتر و عمیق‌تری نسبت به آن جهان عقلانی و برساخته‌ی مؤلف خواهد داشت. در نتیجه چیزهای بهتر و بیشتری عایدش خواهد شد.

هر کسی که خود را از درک دنیاهای جدید دور بدارد (به بیانی ساده‌تر، به مطالعه‌ی کتاب نپردازد) و یا اینکه وسعت نظر نداشته باشد، و با تنگ نظری‌های برآمده از تعصب، پافشاری بر دانسته‌های خود، و یا لجاجت بر سر موضع خودش، و حتی نادانی و عدم توجه به آموختن و آموزش، شک نکنید که آن فرد با یک زندانی محکوم به حبس ابد، در یک سلول انفرادی فرقی نخواهد داشت، که تنها از یک دریچه‌ی تنگ و تاری ( که آن هم رفتارهای معمول زندگی روزمره است ) به همه‌ی گیتی خواهد نگریست.

آری! سیر آفاق هستی جز با سفر ممکن نیست. اما سفر ظاهری را چه سود که همه جای جهان، آسمان یک رنگ است. سیر و سفرهای درونی باید کرد، کشف دنیای اندیشه‌ها و کشف دنیاهای متعدد و متفاوت کتاب‌ها و نویسندگان.

به قول سعدی:

هر آن‌کس ز دانش بَرَد توشه‌ای            جهانی است بنشسته در گوشه‌ای

هر آن‌کس ز دانش شد آراسته                   جهانی بُوَد پر ز هر خواسته

برای مشاهده تفاوت کتابخوانی با مطالعه کلیک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

+ 87 = 91